سدههای دهم و یازدهم هجری برای شاعران پارسی گوی ایران، نسبت به دورههای قبل متفاوت بوده است. صفویان که در این عصر، فرمانروای ایران بودهاند، به علّت اشتغال به هویّت سازی و بازآفرینی هویّتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و درگیر شدن در جنگهای مختلف، به شعر و مدح و غزل اهمیّت چندانی نمیدادند. این عوامل سبب شد که شاعران مدیحهسرا و غزلپرداز که بیش و کم به ساختار دربارهای کهن خو گرفته بودند، به هندوستان مهاجرت کنند و به دربار گورکانیان هند پناه ببرند. نگارنده در این مقاله، پس از اشاره به پیشینۀ روابط ایران و هند و بررسی عوامل مذکور، با استناد به شواهد و قرائن شعری و تاریخی، به زاویة دید و نگاه خاصّ صفویان به مدح و غزل و علل مهاجرت و وضعیّت زندگی و پیامد مهاجرت شاعرانی که گاه در سروده های خود، هندوستآنرا چون کشتی نوح در برابر طوفان حوادث می دانستند، میپردازد.