فقه یا شریعت یکی از شاخه های مهمّ علوم دینی است که در عالم اسلام گسترشی چشمگیر داشته است. در کنار شریعت، تصوّف یا عرفان نیز حوزۀ وسیعی را به خود اختصاص داده است. تأکید زیاد شریعت بر ظاهر و پافشاری تصوّف بر باطن در بسیاری از موارد، آن دو را در برابر هم نهاده است. متفکّران و اندیشمندان در ادوار گوناگون کوشیدند تا آن دو را به هم نزدیک کنند از جملۀ این اندیشمندان می توان ابونصر سرّاج، ابوطالب مکّی، هجویری، امام الحرمین جوینی، غزّالی و ... را نام برد. در این میان بیشترین توفیق ازآن امام محمّد غزّالی است که با تألیف کتابهای مهمّی مانند احیاء علوم الدّین و کیمیای سعادت توانست شریعت و طریقت را به هم پیوند دهد و از فاصله گرفتن هرچه بیشتر آنها از یکدیگر مانع شود. برای موفّقیّت غزّالی میتوان سه دلیل ذکر کرد: 1- تسلّط غزّالی بر علوم دینی به ویژه بر فقه و عرفان. 2- ایمان و اخلاص غزّالی. 3- قدرت قلم و سبک نویسندگی او. این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی موضوع، جایگاه و روش غزّالی را در تلفیق شریعت و طریقت بررسی کند و عوامل مؤثّر در موفّقیت او را بکاود.