موضوع مقالة حاضر بررسی چگونگی شیوههای نقد و داوری دولتشاه سمرقندی در تذکرة الشّعرای اوست. از آن جا که نقد ادبی در هر عصری با سطح آگاهی و فرهنگ جامعه و طرز تلقّی مردم آن روزگار هم خوانی دارد، دولتشاه به مثابة نمایندة ناقدان عصر خود، به گرد کردن دیدگاهها و داوریهای مختلف ناقدان پرداخته و در نهایت دایرة بستة نقد کلّی و ذوقی آن روزگار را ترسیم کرده است. در این نوشتة کوتاه خواهیم دید که تذکرة دولتشاه به رغم خطاهای بسیارش، یکی از منابع اصلی و حتّی منحصر به فرد برای نقد شعر در روزگار مؤلّف بوده است. ولی بحث دربارة تمام نکتههایی که او به آنها اشاراتی کلّی کرده، از حوصلة این نوشته بیرون است و مجال فراخ تری میطلبد. بنابراین کوشیده ایم محورهای اصلی کار دولتشاه را در نقد شعر، شناسایی و دسته بندی کنیم. در این طرح ابتدا تذکرة الشّعرای دولتشاه را به اجمال معرّفی و طرز تلقّی او را از شعر نشان داده و نقش دربارها را در پرورش شاعران و تولید شعر خوب بررسی کرده ایم. از آن پس کلّی گویی و نقد ذوقی او را که در موازنة شاعران و تتبّع و تقلید آنان مطرح شده، آورده و گفته ایم که جریان عمدة نقد در این اثر، نقد بلاغی و گونهای از صورتگرایی است. در انتهای مقاله نگاهی گذرا افکنده ایم به رابطة نقد و سیاستهای حاکم و سرانجام این نوشته را با بررسی اجمالی پیوند تاریخ و ادبیّات به پایان برده ایم.