تاکنون کنایه را دانشمندان بلاغت بیشتر از زاویة ساختار صوری نگریستهاند و نسبت به بافت درونی آن نیندیشیدهاند. حال آنکه بررسی از این دیدگاه میتواند نه تنها بافت درونی آن را آشکار سازد، بلکه عوامل و مؤلّفههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اعتقادی نقشآفرین در این بافت را نیز روشن کند.اهمیّت چنین نگاهی تازه به مبحث کنایه از آنجاست که با چنین ژرفکاوی میتوان زبان را نه به عنوان عنصری جامد در مکالمه، بلکه به مثابة ابزاری زنده و پویا تلقّی کرد که همگام با دگرگونیهای بنیادی در ژرف ساخت اقتصادی ـ اجتماعی، خود را متحوّل میکند تا پاسخگوی نیازهای جدید، حسهای نو و اندیشههای نوین گردد.