گروتسگ، فن یا سبکی در هنر و ادبیّات است و مفاهیم و دامنههای گوناگون و پیچیدهای برای آن تعریف کرده اند. برخی از آن به " طنز آمیخته " یاد کرده اند و صفاتی چون ناهماهنگی، وحشت افزایی، اغراق و زیاده روی، نابهنجاری، هجو و تفنّن را برای آن برشمرده اند و برخی آن را به عنوان شیوة بیان اختیاری برای مردمی که هرگز تابع قوانین و رموز اجتماعی و ادبی نیستند، توصیف کرده اند. با بررسی مجموع ویژگی هایی که برای این فن تعریف شده است، میتوان دریافت که حکایتهای دیوانگان در مثنویهای عطّار، با این خصوصیّات قابل تحلیل و توصیف هستند و این قصّهها را میتوان به عنوان نمونههای خوبی برای فنّ گروتسک در ادبیّات فارسی معرّفی کرد؛ به دلایل مضامین دو سویه و در بعضی موارد چند سویه با ظاهری از طنز و هجو و خنده و باطنی سرشار از معانی ژرف و عمیق و ساختاری که با اشکال معمّاگونه و عامیانه و هزل آمیز گروتسکی کما بیش مطابقت میکند. این نوشتار به روش تحلیل محتوا، بر اساس موازین و اصول فنّ گروتسک به تفسیر و خوانشی دیگر از این حکایات میپردازد و در پی اثبات این مدّعاست که عطّار نیشابوری در اعصاری بسیار قبل تر از نویسندگان مدرن قرن بیستم از این شیوه برای بیان عقاید و القای مفاهیم و آموزههای متعالی خویش سود جسته است؛ شیوهای که اگر چه در آن روزگار نامی از گروتسک برخود نداشت، امّا عطّار در به کارگیری آن بسیار خلاّقانه و ماهرانه عمل کرده است.