چکیده
علیرغم مخالفتهای شدید، تصوف تا پایان دورۀ قاجار به حیات خویش ادامه داد. هنوز در ایران خانقاههای بسیاری وجود داشت و صوفیان پشمینهپوش در شهرها مشاهده میشدند. اما با روی کار آمدن رضاشاه افول تصوف سرعت گرفت تا آنجا که در اواخر حکومت وی کمتر نشانی از صوفیان در جامعۀ ایرانی دیده میشد؛ خانقاهها متروک شده بودند و دیگر رونق گذشته را نداشتند و صوفیان نیز دلقها را رها کرده، جامۀ مرسوم آن روزگار را بر تن کرده بودند. مقالۀ حاضر به بررسی زمینههای سیاسی، اقتصادی و فکری افول تصوف در دورۀ پهلوی اول پرداخته و نقش آنها را در افول تصوف بازگو کرده است. انتقادات تند روشنفکران این دوره از تصوف و آموزههای آن یکی از دلایل اصلی افول تصوف در دورۀ پهلوی اول بوده است، به عنوان مثال تقی ارانی ـ که اولین چهرۀ مهم مارکسیسم ایرانی است ـ عرفان/ تصوف را افیون تودهها میدانست. به باور او کارکرد عرفان/ تصوف چیزی جز به انقیاد درآوردن طبقات فقیر جامعه (بردهها و ...) نبوده است. با وجود اثرگذاری این نقدها بر بسیاری از نخبگان جامعه، اصلیترین دلیل افول تصوف را باید در قوانین وضعشده از سوی حکومت پهلوی در موضوعاتی چون موقوفات جستوجو کرد. بنابر این قوانین، موقوفات ـ که از مهمترین منابع درآمد خانقاهها بودند ـ مصادره و نظارت آنها به دولت واگذار میگردید؛ امری که با سختتر کردن معیشت صوفیان عملاً خانقاهنشینی و عزلتگزینی را ناممکن و زمینه را برای برچیده شدن بساط تصوف مهیا میساخت.