زبان و ادب رسمی ایران با زبان فارسی دری، در دو رشتة شعر و نثر وجود داشته است. این ادبیّات، دو قشر یا طبقة عمدة اجتماعی، یعنی باسوادان و عوام را همواره پوشش داده است. افزون بر ادبیّات رسمی که به مخاطبان باسواد اختصاص داشت، ادبیّات عامیانه نیز درحوزة شعر و نثر، مردم عادّی و کوچه و بازار را مخاطب خویش قرارداده بود. به جهت عدم سواد و کتابت در میان مخاطبان ادبیّات عامیانه، متأسّفانه این آثار کمتر به صورت مکتوب درآمد؛ هرچند که در همة موضوعات فرهنگی آن زمان، وسعت معنائی داشت و نمونه های آن نیز به صورت تصنیف های دینی و نوحه ها و تصانیف مردمی و ملّی کاربردی فراوان هم داشته است. وسعت ادبیّات عامیانه به حدّی بود که حتّی برخی از شاهکارهای ادبی ما مثل شاهنامة فردوسی نیز در میان مردم عادّی و معمولی، بسیار رواج داشت. در حوزة ادبیّات منثور عامیانه نیز با توجّه به اینکه این گونه آثار هنری بر مبنای تخیّلات عامّه پسند ساخته شده است، با درونمایه های غنی خود که بر گرفته از منش قهرمانان ملّی و یا مذهبی است، روایت شده و یا دوباره باز سازی شده اند. این آثار اگر چه به مخاطبان عادّی جامعه تعلّق دارد، امّا از ارزش هنری فراوانی برخورداراست. در این مقاله، روند قصّه های عامیانه در دورة صفویّه که نقطة اوج آن می باشد، با درونمایه های آن مورد ارزیابی و مداقّه قرار می گیرد و با توجّه به اشتراک این درونمایه ها در اکثر این گونه آثار، با نمودار قرار دادن و بررسی یک داستان از این مجموعة تقریباً گسترده (حمزه نامه)، سعی می شود به گونه ای نقد و بررسی شود که باقی داستان ها را نیز بتواند مورد پوشش خود قرار دهد.